دیدآرت

۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

بی شرح و توضیح

پ ن : ان شاء الله سال جدید، سالی همراه با اتفاق های بزرگ باشه. سال نوتون مبارک


قبول دارم تصویر جذابی نیست و قرار هم نبوده که جذاب باشه. معمولای چیزایی که قراره هشدار بدن خیلی جذاب نیستن. یادمه موقعی که کتاب نفحات نفت رو میخوندم با اینکه داشت برای مرگمون تاریخ تعیین می کرد اما بخاطر خود آگاهی ای که بهم داده بود کلی امیدوارم کرد. یه جورایی دو حس متناقض درونم بوجود اومده بود، که هر قدر ترسم بیشتر میشد امیدم هم بیشتر می شد (شاید این دو تا حس درون آدم با هم کار میکنن و رو همدیگه تاثیر میذارن!)

و اما داستان انرژی. عموم مردم بشدت درگیر "حال" هستن و هنوز بحران انرژی حداقل تو کشور خودمون تبدیل به محاوره نشده. 

این کار آینده تاریکی رو که نه فقط اتمام سوخت های فسیلی، بلکه عواقب استفاده بیش از حد از اونا رو هم تصویر میکنه...

همین

پ ن: چقدر بده آدم درباره کارش توضیح بده. :(

پ ن 2: ایده هایی برای ادامه این کار تو ذهنم هست که شاید اجراشون کنم. راستی الان که نگاه میکنم، پست "حال" و "روز" تهران هم با این پست هم خانوادست!

پ ن 3:  سال نوتون مبارک.سالی که با نام حضرت فاطمه (س) شروع بشه حتما متفاوته

حلقه هنر دو جلسه قبل میزبان جناب آقای مجید قادری مدیر پروژه دارا و سارا بود. قرار بود ایشون یه گفتار درباره فرایند تولید و آسیب شناسی این پروژه ارائه بدن. به شخصه اصلا فکر نمی کردم که اینقدر جلسه خوبی از آب در بیاد!

توصیه می کنم فایل صوتی این جلسه رو حتما گوش کنین. نکات مهمی داره که به درد هر کس که میخواد تو این مملکت کار فرهنگی بکنه می خوره.

متن کمل گفتار به همراه فایل صوتی رو تو این صفحه ببینین.


قسمتی از گفتار:

من یک سرفصلی را باز می‌کنم که اگر در ذهن دوستان بماند اهمیت پرداختن به این موضوع برای دوستان واضح تر می‌شود. این‌که ما اسباب‌بازی را به‌مثابۀ یک فعالیت فرهنگی مثل رمان، سینما، نمایش و شعر می‌دانیم و در واقع دارای یک ویژگی‌هایی است که صورت‌های هنری دیگر هم می‌توانند آن را داشته باشند. چرا عروسک کالای فرهنگی تلقی می‌شود؟ به این علت که اسباب‌بازی‌ها می‌توانند در جهان‌بینی کودکان اثر بگذارند، به گونه‌ای که در رفتار آنان اثر گذاشته ‌شود و هر پدیده‌ای که در جهان‌بینی ما در هر مقطع سنی تاثیر بگذارد به گونه‌ای که رفتار ما تغییر کند، مثل رمان، سینما و قصّه، آن پدیده یک کالای فرهنگی است.

فرد چه یک کودک باشد و چه یک انسان 50 ساله با یک شعر منقلب می‌شود و این یعنی این‌که شعر یک کالای فرهنگی است. از آنجایی که عروسک یک کالای فرهنگی است، جهان‌بینی انسان در تعامل با عروسک هم تغییر می‌کند، به گونه‌ای که رفتارشان نیز متاثر از آن می‌شود و بر اساس معیارهای فرهنگی آن جامعه می‌توانند خلاق، نابغه یا دارای اعتماد به نفس شوند. بنابراین عروسک در یک نظام فرهنگی، خصوصاً جمهوری اسلامی که اساس آن فرهنگی بوده تا سیاسی یک کالای بسیار حساسی است پس چرا اهمیت پیدا نکرده است؟

من پاسخ این سوال را با یک جمله بیان می‌کنم: «غفلت فرهنگی». ما فکر نمی‌کردیم که اسباب‌بازی هم بتواند اهمیت داشته باشد. به همین خاطر از سال 85 تا 6سال پیش اسباب‌بازی‌ها به داخل کشور قاچاق می‌شوند ولی قاچاق محسوب نمی‌شد، خوب اگر دیش ماهواره بود قاچاق محسوب می‌شد و طرف را مجازات می‌کردیم، ولی اسباب‌بازی را قاچاق محسوب نمی کنیم. ما در سال74 به این نتیجه رسیدیم که باید شروع به طرح این مسئله کنیم که باید عروسک‌های متناسب با جامعه خودمان داشته باشیم، چرا که عروسک‌ها در صنعت اسباب‌بازی فرهنگی‌ترین کالا هستند و ما اگر بخواهیم ارزش‌گذاری کنیم، عروسک‌ها خصوصاً عروسک‌های با شخصیت انسانی مهم هستند. پرداختن به این مسئله برای ما اهمیت پیدا کرده بود.

من یادآوری می‌کنم که حضرت امام(ره) بعد از انقلاب در اولین سفر خود به شهر قم در سخن‌رانی خود برای نشان دادن میزان وابسته‌گی رژیم شاه به غرب، مثال وابسته‌گی عروسک را بیان کردند. این بیان امام(ره) برای من شاه‌کلیدی بود که می‌توانستم راه را باز کنم، برای این‌که عروسک باید به‌مثابۀ یک امر بدیهی در جامعه ما باشد، اما ما آن را از غرب می‌گیریم.

دوم این که عروسک شأنیت دارد، بلاتشبیه امام(ره) نفرمودند که این سلطنت به حدّی وابسته بود که شراب را از غرب وارد می‌کرد، خوب شراب حرام است و متناسب با جامعه اسلامی نیست. حضرت امام(ره) وقتی چنین مثالی می‌زنند، نظر تلویحی تایید وجود عروسک متناسب با شرایط اجتماعی ما را بیان می‌کنند. آن زمان من متوجّه شدم که اساساً بعد از انقلاب توجهی که به حوزۀ عروسک شده این است که بسیاری از متدینین آن زمان با توجه به بعضی احتیاط‌ها عروسک را حرام می‌دانسته‌اند و خرید و فروش آن را هم در احتیاط قرار می‌داده‌اند.

پ ن : بعد از شنیدن شرح کامل ماجرا ی دردناک دارا و سارا،نظرم کمی درباره این پروژه تغییر کرد...حداقل میتونم بگم منصفانه تر شد!


شش سال پیش در کویر صحرا حادثه ای برایم اتفاق افتاد؛یک چیز موتور هواپیمایم شکسته بود و جون نه تعمیر کاری همراهم بود و نه مسافری یکه و تنها دست به کار شدم تا از پس چنان تعمیر مشکلی برآیم. مساله مرگ و زندگی بود.آبی که داشتم زورکی هشت روز را کفاف میداد.

شب اول را هزار میل دورتر از هر آبادی مسکونی رو ماسه ها به روز آوردم. پرت افتاده تر از هر کشتی شکسته یی که وسط اقیانوس به تخته پاره یی چسبیده باشد.پس لابد میتوانید حدس بزنید چجوری حاج و واج ماندم وقتی کله آفتاب به شنیدن صدای ظریف عجیبی که گفت:

"بی زحمت یه بره برام بکش! "از خوب پریدم.

-ها؟

-یک بره برام بکش...

چنان از جا برخاستم که انگار صاعقه بهم زده. خوب که چشم هام رو مالیدم و نگاه کردم آدم کوچولوی بسیار عجیبی را دیدم که با وقار تمام تو نخ من بود.

کتاب شازده کوچولو ،صفحه 10 ،ترجمه احمد شاملو

به شخصه خودم رو تو این اتفاق سهیم می دونم.

اوضاع هوا اصلا خوب نیست و گویا قرار هم نداره بهتر بشه

فضای هنری اقتضائاتی داره و اگر چیزی از درون نجوشه قطعا هنرمند شدن و کار هنری کردن نزدیک محاله. این جوشش از درون لزوما امری معنوی نیست. و البته موضوع بحث ما هم نیست.
اگر زاویه ورود به فضای هنری درست انتخاب نشه و مثلا شخصی بنابر عللی احساس کنه که وظیفه اش کار هنری کردن هست، اگر برایش جان نده و خون دل نخوره و کم بگذاره، اتفاق وحشتناکی تهدیدش میکنه!! اون شخص تبدیل میشه به منتقد و حراف هنری.
واقعیت اینه که عرصه عملی حیطه هنر شاید برای آدمای امروزی عرصه ای مرد افکن شده باشه و از اون طرف حرف زدن قطعا راحت تر از عمل کردنه و من متاسفانه می بینم که دوستانی که مرد عمل در حوزه هنر نیستن تبدیل به اونجور آدمایی میشن که گفتم و این اتفاق خوبی نیست.
توصیه برادرانه ام به این دوستان اینه که اگر قراره کار هنری بکنین تو رو خدا یکم جون بکنین براش. بذارین یکم سخت بگذره...و باور کنین رشد تو همینه

قبل تر در یادداشتی با عنوان "ترنسفورمرز 3 : وقتی جلوه های ویژه سینما را می بلعد"به این مطلب اشاره کرده بودم که انرژی ای در جلوه های ویژه وجود داره که نمی گذاره فقط روی پرده سینما باقی بمونه. جریانی که شدیدا استعداد این رو داره که وارد عرصه مادی و سه بعدی زندگی بشه. این شاید یه نمونه کوچک و ابتدایی باشه که دیدنش خالی از لطف نیست :)

 

 
پ ن: اعتراض هنرمندای جلوه های ویژه به نظام نابرار مالی و خطرات شغلیشون تو هالیوود باعث شد نشون میده یه استعمار واقعی در این صنعت داره رخ میده که پشت رنگ و لعاب فیلم ها پنهان می مونه.برای مطالب بیشتر اینجا  و اینجا کلیک کنین. برای تجمع اعتراضی، رنگ و تم مناسبی رو انتخاب کردن. امیدوارم یه عده احساس نکن که این راهپیمایی تو ینگه دنیا در حمایت از جنبش اونا بوده :)