دیدآرت


جنگ ما فتح قدس را به همراه خواهد داشت
حضرت روح الله خمینی

با تشکر از بچه های استودیو سه در چهار که در این کار کمک و همراهی زیادی داشتند بخصوص کریم مهر آبادی، محسن نصرالله، حسین نظرعلی و محمد رضا چیتساز عزیز
به امید تحقق این روز....


پ ن : این اثر برای هفته دفاع مقدس کار شده. به امید خدا چند وقت دیگه کلیپ پشت صحنه اون هم بارگذرای می شه



هنرمند مثل بنّایی که در طول عمر هنری و حرفه ای خودش ساختمانی رو می سازه و بالا می بره، باید هر چند وقت یکبار به پی های ساختمون سر بزنه و دوباره بازبینی شون کنه

رجوع به مبادی و مبانی سواد بصری و تمرین و ممارست روی اون، قطعا عمق و غنای کار هنرمند رو بیشتر می کنه

جناب فرشید مثقالی از معدود هنرمندانی هستند که دستی به تالیف دارند. کم تر گرافیست و هنرمندی پیدا می شه که بخواد یا بتونه ماحصل دوران و سیر کاریش رو بصورت اصولی و طبقه بندی شده مدون کنه و در اختیار نسل های بعد قرار بده.

مطالعه این کتاب رو به دوستان علاقمند به گرافیک و مخصوصا اونایی که تازه در اول راه اند توصیه می کنم.


پ ن : آقای مثقالی دو کتاب دیگه هم بتالبف کردند با همین یونیفرم با عناوین تایپوگرافی و تصویرسازی.

پ ن : اگر نقدی به کتاب وارد باشه حتما در ویراستاری اون هست. متن  کتاب های ایشون بشدت محاوره است که جا داشت روی این قسمت و پرداخت بیشتر جملات بیشتر کار باشه.



بی خوابی شاید آخرین شب مذاکرات هسته ای برای من با کلی نگرانی و بیم و امید نسبت به نتیجه اون ،به همراه انبوه ایده های معلق در ذهن شد این آقا....

شاید اگر اینقدر  اطمینان و دلخوشی به غیر نبود  الان  این نبود حال و روز ما

 پ ن : ایشالا که نتیجه مذاکرات خیره... تا قبل از خبر نهایی از انجام هرگونه کار مستقیم و رو معذوریم :)




از امیرالمومنین علی علیه السلام:
جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا، زره محکم و سپر مطمئن خداوند است.
(نهج البلاغه، خطبه ۲۷، شماره ۱)

پ ن : تقدیم به جوانان وطنم که در موسم جهاد هستن


جمعه بود که با چند تا از رفقا رفتیم کوه. از قضا یکی از بچه ها(روح الله خسروی نژاد) با خودش یه کتاب هم آورده بود. دیدیم دوربین هست، صخره هم هست، حس و حالشم که هست! چند تا عکس گرفتیم با ایده پوستر روحیه بره کتاب. ایده مون این بود که یه کوه نورد داره رو قله کتاب می خونه.


پ ن : بیاد رفیق عزیزمون حسین احمدی سخا که جایی فراتر از حس ما داره به راه و سیرش ادامه می ده

پ ن :وقت تنهایی، هنوز باورم نمی شه که رفته. مثل یه خواب می مونه. خوابی که آروم آروم تبدیل به واقعیت می شه. واقعیتی از سر اجبار پذیرفتنی

پ ن : مرگ یه رفیق می تونه هدیه ای برای رفیق هنوز زنده اش باشه که بیشتر به فکر خودش باشه و ببینه چی داره میبره اون ور



در ادامه مطلب "ده بار ببین،یک بار بکش" قرار بر این شد که کلیاتی از تمرینات بهبود طراحی با دست رو ارائه بدم خدمت دوستان.

اما چند تا توضیح قبلش نیازه:

در این مطلب فشرده قصد آموزش طراحی آناتومی یا طراحی اشیا بی جان و یا حتی طراحی های ذهنی رو ندارم. این ها تمرین های مرحله صفر هستند برای افرادی که تا بحال به هر دلیلی موفق به انجام طراحی نشدن.

و اما طراحی

در یک توضیح ساده طراحی در واقع فرایند هماهنگ شده چشم، مغز و دست یک انسان هست. همون طور که خیلی از عمل های انسانی ترکیبی از هماهنگی چند اندام هست و نیاز به تمرین و ممارست داره، طراحی هم چیزی غیر از این نیست.

مهمترین چالش در طراحی هماهنگی دست و ذهن هست و خب در اول کار شما مثل بچه ای می مونید که تازه بدنیا اومده و حتی راه رفتن رو بلد نیست.شما باید انیقدر الگو برداری کنید و امتحان کنید و شکست بخورید که راه رفتن یا همون طراحی کردن رو یاد بگیرید.

دست یک طراح در نهایت باید به حدی از حساسیت برسه که ریز ترین و جزئی ترین مانور های ذهنی رو بتونه پیاده کنه و این اگر بدست بیاد فوق العاده است!

با یک مداد و کاغذ شروع کنین. در ابتدای کار قرار نیست خرج زیادی بکنیم. اگر مقدور هست براتون کاغذ ساندویچی فله ای بگیرید و شروع بکنین.

 

حرکت اول:

سعی کنین یک خط راست افقی از راست به چپ کاغذ بکشین. توجه داشته باشین که باید این کار رو به آرامی انجام بدین و گرنه تو سرعت بالا همه خطوط براحتی صاف کشیده میشن و نقاط ضعف دست شما نمایان نمی شه.

احتمالا موقع کشیدن، دست شما روی کاغذ قرار داشته. یه نکته خیلی مهم اینه که شما باید بتونین با کتف تون طراحی کنین. مثل رباط های تک بازویی کار خونه های ماشین سازی شما باید همه حرکات را با کتف انجام بدین و نه با مچ یا آرنج! قطعا روزای اول سر کتفتون درد میگیره اما کم کم عادت میکنین. همه اینا برای این هست که اگر این مساله رو بدرستی رعایت نکنین دست شما مثل پرگاری میشه که مرکز اون یا مچ دستتون هست یا آرنج و این باعث میشه همه خطوط راست شما تبدیل به منهنی بشه.

احتمالا تو همین حرکت اول گند زدین. اما اشکالی نداره. دوباره تلاش کنین. دوباره همین خط راست رو در پایین خط اولی بکشین. تا مدت ها تمرین شما همینه

کشیدن خط های افقی زیر هم دیگه و با فواصل مساوی. این فواصل مساوی مهمه هست و سعی بکنین بدون کمک از هیچ ابزاری و فقط با چشمتون این اندازه ها رو تخمین بزنین.

یادم هست ترم یک دانشجویی باید جلسه ای حدود 50 صفحه از این به ظاهر مزخرفات برای استاد می بردیم!

همین تمرین رو اینبار از چپ به راست انجام بدین و کم کم خطوط عمودی رو هم به تمریناتون اضافه کنین.یکبار از بالا به پایین و یکبار از پایین به بالا.


نکته حیاتی حیاتی حیاتی!!!

بهتر اینه که شما از یک تخته شاسی استفاده کنین. اندازه آ چهار برای شروع خوبه. نکته مهم اینه که  شما باید همیشه شاسی رو بصورت عمودی نگه دارین. و زیرشاسی رو مثلا به شکمتون بچسبونین و دست مخالف رو روی سر شاسی نگه دارین. خیلی دیده شده که رفقا و دوستان برای کشیدن خط های عمودی تخته شاسی رو کج میکنن!! درسته که خط عمودی کشیدن سخته اما شدنیه .زاویه تخته رو به هیچ وجه تغییر ندین.


لطفا نپرسین اینا به چه دردی میخوره. فقط اگر علاقه دارین انجامشون بدین و تا جایی که میتونین هم انجام بدین. مثلا روزی ده صفحه شاید بد نباشه. بعد ها از جکمت این حرکات خشک و خشن آگاهی پیدا می کنین. 


به مناسک سخت معبد طراحی تن بدین تا به اوج برسین. اگر دیدن حوصلش رو ندارین و سخته و از این جور حرفا همین الان مداد کاغذ رو ببوسین و بگذارین کنار. از پله های معبد پایین برید و وارد همون شهر تکراری و روزمره ای بشین که قبلا ازش اومدین :)

 

چند روز پیش به رسم عادت همیشگی داشتم سایت minitoons  رو مرور می کردم که به انیمیشن کوتاه "پرتگاه" برخورد کردم.حیفم اومد که اون رو به اشتراک نگذارم. در آخر مطلب لینک مربوط به این انیمیشن رو گذاشتم

و اما درباره این اثر...

برام خیلی جالب بود وقتی فهمیدم این کار فقط توسط سه دانشجوی فرانسوی دانشگده انیمیشن ساخته شده اون هم در طول دو سال! میدونین واقعیت اینه که ساخت انیمیشن یکی از سخت ترین کارهای دنیاست. شما روزها تلاش میکنین تا مثلا یه اثر چند دقیقه ای رو ایجاد بکنین و خب در نظر برخی این کار یه نمه احمقانست. و میتونم بگم یکی از موتورهای اصلی پیش برنده جریان انیمیشن در دنیا عشق به انیمیشن بوده. 

درباره داستان انیمیشن زیاد چیزی نمیگم تا مزه دیدن اون رو از دست ندین اما ...نه خودتون ببینین :)

درباره بودجه و خرج این سه نفر در این دوسال...

نکته جالب، حمایت این گروه در سایت kickstarter هست. این سایت در واقع جایی هست که کسانی که میخوان یه پروژه رو شروع کنن و بودجه ای ندارن،شرحی از پروژه خودشون رو در این سایت میگذارن و افرادی هستن که طبق دلخواه خودشون به این پروژه ها کمک مالی میکنن. خیلی خوبه که این کار تو ایران خودمون هم راه بیافته. در واقع این کار به لحاظ بودچه ای هم یه کار صد در صد مردمی بوده و این یه برد عظیم هست.

در تیتراژ انتهایی میتونین لیست انبوه کسانی که به این کار در کیک استارتر کمک کردن ببینین.خیلی انرژی بخشه به نظرم!

 

پ ن: خواهشا کسی غر نزنه که تو ایران ما که اینطوری نیست و از این جور جفنگیات... ماها باید راهش بندازیم..میفهمین!؟ ماها..بله حتی خود شما دوست عزیز! خود تویی که فقط نشستی و  غر میزنی :)

لینک انیمیشن در مینی تونز

دوستی می گفت که در دانشگاه استادی داشتند که همیشه این جمله رو تکرار می کرد:

ده بار ببین، یک بار بکش!

شاید اغراق این جمله در وهله اول کمی توی ذوق بزنه. مخصوصا برای اونایی که تازه کار هنری رو شروع کردن. یا حتی اونایی که سالهاست شروع کردن اما این مساله رو خیلی بهش توجه نداشتن.

در تجربیاتی که داشتم و با افراد مختلف کار کردم در ابتدا اصلا فکرش رو هم نمی کردم که تفاوت دیدن ها اینقدر زیاد باشه. بعضی اوقات با خودم می گفتم آخه چطور تونستی این رو از روی تصویر مرجع این جوری در بیاری؟؟!! و تو دلم به اون شخص فحش می دادم!

همین جا یک نکته رو لازم هست که توضیح بدم: خوب دیدن بیشتر از این که یه فضیلت انسانی باشه یه مهارت هست که داشتن یا نداشتن اون ارزشی رو از آدم کم و زیاد نمیکنه. اما اگر کسی دل یک دله کرد که وارد عرصه هنر بشه ناگزیر از تقویت این مهارت هست.

داشتم از تجربه همکاری با افراد مختلف میگفتم...

در برخی از این تجربیات سعی کردم بدون اینکه طرف مقابل بفهمه آزمایشات مختصری انجام بدم. نتیجه وحشتناک بود! بعضا شخص مورد آزمایش حتی از روی تصویر مرجع هم یک شکل ساده رو نمیتونست باز تولید بکنه. این نه خاطر عدم توانایی اون فرد بود. برای این بود که چشمش توجه کافی رو به مرجع نمی کرد. در این حد که مربع رو مستطیل بکشه و قص علی هذا...

یادم هست اوایل بشدت از تمرینات خسته کننده مبانی سواد بصری حالم به هم می خورد. اما بهش تن در دادم و انجامشون دادم. الان بعد از حدود ده سال کار می فهمم که چقدر این ها مهم هستند و زیربنای قدرت بصری یه هنرمند تجسمی رو اینا هستن که محکم میکنن!

و اما چه کار می شه کرد...

یکی از تمرینات مهم عکاسی کردن هست. عکاسی به قصد ترکیب بندی و انتخاب کادرهای جدی. نه عکاسی سخیف برای اینستا یا هرزنامه های اینترنتی. خوب یا بد، دنیای دیجیتال محدودیت تعداد عکس رو برای ما تقریبا از بین برده اما قبل تر که دوربین ها آنالوگ بودند عکاس ها دقت و وسواس بیشتری در انتخاب و نهایی کردن سوژه و ترکیب بندی داشتن. موقع عکاسی با دوربین دیجیتال تصور کنین دوربین آنالوگ دستتون هست و این آخرین نگاتیوی هست که براتون باقی مونده!

تمرین دیگه طراحی هست. طراحی از عینیات با تمرکز روی جمله بالا: ده بار ببین، یکبار بکش

اگر دوستانی هستن که در ابتدائیات هم مشکل دارن در پست بعد چند تمرین شکنجه گر اما مفید منتشر میکنم که به نظرم  می تونن خیلی کمک کننده باشن.


پ ن :دست از مبارزه  و تلاش بر ندارین.

پ ن 2 : بدلیل مشغله زیاد این چند وقت نشد پستی بگذارم. اگر به فرض محال کسی رنجور شده به بزرگی خودش ببخشه :)

در پناه حق

این کار به سفارش خانه طراحان،توسط استودیو سه در چهار انجام شد.ایده اصلی این کار از جمله ی خود شهید گرفته شده: روی قبرم بنویسید اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند. در ادامه میتونین بیلبورد این کار رو هم ببینید

کاروان به سوی شام در حرکت بود. راه دراز کربلا تا شام پیموده شد و وقتی کاروانیان به شام رسیدند، سپاهیان وسایل غارت شده از شهدای کربلا را نزد یزید بردند. در میان آن وسایل پرچم بزرگی وجود داشت که نشانی از وفاداری حضرت ابوالفضل العباس بر آن نقش بسته بود و موجب تعجب همه شد. یزید و حاضران بهت زده دیدند وا عجبا همه جای چوبه پرچم، سوراخ شده و آسیب دیده است؛ ولی تنها جای یک دست بر روی چوبه آن سالم است. یزید از روی حیرت و تعجب پرسید: این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟

گفتند: عباس بن علی (علیهما السلام) ( ابوالفضل العباس ).

یزید از روی تحیر و تعجب برای تجلیل از پرچمدار کربلا سه بار برخاست و نشست. سپس رو به حاضران کرد و گفت: "به این پرچم بنگرید که بر اثر صدمات و ضربه ها، هیچ جایش سالم نمانده است؛ جز دستگیره پرچم که پرچمدار با وفاداری آن جا را می گرفته و تحت هیچ شرایطی علم را رها نکرده است."

سپس گفت: ".... این است معنای وفای برادر (  ابوالفضل العباس ) نسبت به برادرش ( امام حسین ) !"