
کاروان به سوی شام در حرکت بود. راه دراز کربلا تا شام پیموده شد و وقتی کاروانیان به شام رسیدند، سپاهیان وسایل غارت شده از شهدای کربلا را نزد یزید بردند. در میان آن وسایل پرچم بزرگی وجود داشت که نشانی از وفاداری حضرت ابوالفضل العباس بر آن نقش بسته بود و موجب تعجب همه شد. یزید و حاضران بهت زده دیدند وا عجبا همه جای چوبه پرچم، سوراخ شده و آسیب دیده است؛ ولی تنها جای یک دست بر روی چوبه آن سالم است. یزید از روی حیرت و تعجب پرسید: این پرچم را چه کسی حمل می کرد؟
گفتند: عباس بن علی (علیهما السلام) ( ابوالفضل العباس ).
یزید از روی تحیر و تعجب برای تجلیل از پرچمدار کربلا سه بار برخاست و نشست. سپس رو به حاضران کرد و گفت: "به این پرچم بنگرید که بر اثر صدمات و ضربه ها، هیچ جایش سالم نمانده است؛ جز دستگیره پرچم که پرچمدار با وفاداری آن جا را می گرفته و تحت هیچ شرایطی علم را رها نکرده است."
سپس گفت: ".... این است معنای وفای برادر ( ابوالفضل العباس ) نسبت به برادرش ( امام حسین ) !"