به همین زودی فردایی دیگر در راه است
يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۸ ب.ظ
بعد از تموم شدن تعمیر چند ساعته کولر منزل، با حسین سخا راه افتادیم که بریم سمت ستاد سمیه ،برای رسیدن به سخنرانی سعید جلیلی تو ستاد. خب حدس هایی می زدیم که ممکنه شلوغ بشه اما نه در این حد. و عجب تلخ و خاطره انگیز بود این شب.چندین ساعت میون ماشین هایی که وقتی ظاهر ما رو می دیدن شادی هاشون رو اگزجره می کردن و خب این وسط از تیکه هاشون هم بی نصیب نموندیم. سخت بود بودن توی ترافیک میون این همه آدمی که انگار فرسنگ ها ازشون دور بودیم . کاری نمیشد کرد جز فکر کردن به اونچه گذشته و اینکه خب از ماست که برماست. حداقل این یکی رو باید می دیدیم و با پوست و استخوان حس می کردیم.
به حسین میگم حسین دوست داشتی تو میدون جنگ زیر خمپاره بودی یا اینجا؟
میگه تو میدون جنگ زیر بارون خمپاره رو ترجیح میدم!
منم میگم نه که جنگ هم رفتی... و جفتمون هر هر می خندیم.
توی خیابون فلسطین توی ماشین کناری چند تا بچه و طفل بودن که دنبال عکس روحانی می گشتن تا شادیشون تکمیل بشه...با خودم گفتم این طفل معصوما که خبر از چیزی ندارن بذار شاد باشن. با یه خرمن ریش و کلی تمسخر شنیدن از ماشین عقبی که چند تا عکس روحانی داشت بره اون بچه یه عکس جور کردم...
بگذریم... شاید برای نتیجه گیری و آسیب شناسی زود باشه اما احساس کردم ما برای این گفتمانمون آدم تربیت نکردیم که حالا توقع هم داشته باشیم ده بیست میلیون رای هم بیاریم.
دارم حساب میکنم از امروز حداقل 4*365 روز زمان داریم برای ترمیم و محکم کردن این گفتمان(هر چند که این یک راه بی زمانه).
به نظرم در این عالم هر اتفاقی که بیافته نهایتش خیر و خوبی هست. و اصلا درک نمی کنم چرا عده ای از دوستان اینقدر به هم می پرند و تقصیر ها را گردن هم می اندازن. این که روی قدرت موندن این شبه اصولگرایی رو اصل گرفتن و بخاطرش حاضرن به هر قیمتی ائتلاف کنن و متحد بشن. در حالی که معتقدم این چند جریان که به اسم اصولگرایی و مقاومت ظهور کردن حداقل های لازم رو برای به اتحاد رسیدن با هم ندارن. چرا که مبناهای فکری متفاوتی دارن هرچند پوسته ای مشابه داشته باشن. مگر اینکه دوستان اتحاد رو در سطح یه تجمع و کنار هم بودن تقلیل بدن. اگر این شبه اصولگرایی به هر نحو ادامه پیدا می کرد (در یک نگاه نازل، حتی با مشایی) شک ندارم که با این سستی و بی خیالی ما بعد از چهار سال، دیگه چیزی ازش باقی نمی موند.
به نظرم این اتفاق، یک عطیعه الهی هست. و باید قدر دونست این فرصت رو برای فعالیت های جدی تر تو جامعه. جایی حقیقی تر از فضای مجازی. تنها چیزی که فرق کرده فضای کار هست. و با این فرض که به سمت تحقق جامعه اسلامی درحرکتیم، باید بپذیریم که این جامعه و این حرکت حقیقتا روی تک تک افراد حساب باز میکنه و هر کدوم از ما به نوبه خودمون تکالیفی رو به عهده داریم که اگر قصور کنیم در اونها، قطعا بازخواست میشیم.(اتفاقی که در دولت احمدی نژاد افتاد و ما فقط رای دادیم و همه چیز رو به دولت سپردیم. این یک اشتباه راهبردی بود بنظرم)
به هر حال از صبح امروز دارم کم کم عادت میدم خودم رو که به رئیس جمهور جدیدم عادت کنم! و تا جایی که از دستم بر میاد ،در راستای اهداف انقلاب کمکش کنم.
روز رو دوباره شروع میکنم و حس می کنم به همین زودی فردایی دیگر در راه است
به حسین میگم حسین دوست داشتی تو میدون جنگ زیر خمپاره بودی یا اینجا؟
میگه تو میدون جنگ زیر بارون خمپاره رو ترجیح میدم!
منم میگم نه که جنگ هم رفتی... و جفتمون هر هر می خندیم.
توی خیابون فلسطین توی ماشین کناری چند تا بچه و طفل بودن که دنبال عکس روحانی می گشتن تا شادیشون تکمیل بشه...با خودم گفتم این طفل معصوما که خبر از چیزی ندارن بذار شاد باشن. با یه خرمن ریش و کلی تمسخر شنیدن از ماشین عقبی که چند تا عکس روحانی داشت بره اون بچه یه عکس جور کردم...
بگذریم... شاید برای نتیجه گیری و آسیب شناسی زود باشه اما احساس کردم ما برای این گفتمانمون آدم تربیت نکردیم که حالا توقع هم داشته باشیم ده بیست میلیون رای هم بیاریم.
دارم حساب میکنم از امروز حداقل 4*365 روز زمان داریم برای ترمیم و محکم کردن این گفتمان(هر چند که این یک راه بی زمانه).
به نظرم در این عالم هر اتفاقی که بیافته نهایتش خیر و خوبی هست. و اصلا درک نمی کنم چرا عده ای از دوستان اینقدر به هم می پرند و تقصیر ها را گردن هم می اندازن. این که روی قدرت موندن این شبه اصولگرایی رو اصل گرفتن و بخاطرش حاضرن به هر قیمتی ائتلاف کنن و متحد بشن. در حالی که معتقدم این چند جریان که به اسم اصولگرایی و مقاومت ظهور کردن حداقل های لازم رو برای به اتحاد رسیدن با هم ندارن. چرا که مبناهای فکری متفاوتی دارن هرچند پوسته ای مشابه داشته باشن. مگر اینکه دوستان اتحاد رو در سطح یه تجمع و کنار هم بودن تقلیل بدن. اگر این شبه اصولگرایی به هر نحو ادامه پیدا می کرد (در یک نگاه نازل، حتی با مشایی) شک ندارم که با این سستی و بی خیالی ما بعد از چهار سال، دیگه چیزی ازش باقی نمی موند.
به نظرم این اتفاق، یک عطیعه الهی هست. و باید قدر دونست این فرصت رو برای فعالیت های جدی تر تو جامعه. جایی حقیقی تر از فضای مجازی. تنها چیزی که فرق کرده فضای کار هست. و با این فرض که به سمت تحقق جامعه اسلامی درحرکتیم، باید بپذیریم که این جامعه و این حرکت حقیقتا روی تک تک افراد حساب باز میکنه و هر کدوم از ما به نوبه خودمون تکالیفی رو به عهده داریم که اگر قصور کنیم در اونها، قطعا بازخواست میشیم.(اتفاقی که در دولت احمدی نژاد افتاد و ما فقط رای دادیم و همه چیز رو به دولت سپردیم. این یک اشتباه راهبردی بود بنظرم)
به هر حال از صبح امروز دارم کم کم عادت میدم خودم رو که به رئیس جمهور جدیدم عادت کنم! و تا جایی که از دستم بر میاد ،در راستای اهداف انقلاب کمکش کنم.
روز رو دوباره شروع میکنم و حس می کنم به همین زودی فردایی دیگر در راه است
- يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۲۸ ب.ظ
اما حتما خیره...