ما و فیلم نامه
تقریبا برای همه روشن شده است که مشکل امروز سینمای ما(1) و دقیق تر بگویم روایت گری مبتنی بر تصویر ما، مشکل فیلم نامه است. به همین جهت ناگزیر و گاه از سر حرفه ای گری رو به هالیوود می کنیم برای کسب تکنیک و چیرگی بر این شاکله نامرئی فیلم.
شکی نیست که هالیوود بعد از چندین دهه و از پس تجربه های اولیه فیلم سازان(2)، اکنون بر فن قصه گویی توسط تصویر مسلط شده است. همه عناصر از نور و بازی بازیگران و صدا و تصویر گرفته تا موسیقی، به زنجیر کشیده شده و به خدمت داستان در آمده اند. این کار عظیمی است که در سینما اتفاق افتاده، چیزی که شاید امروز برای ما امری عادی باشد.
شاید بتوان گفت سینما شبیه ترین چیز به زندگی است؛ مثالیست از زندگی. زندگی مملو از حادثه ها و اتفاق هاست. پایان های تلخ و شیرین. شروع های مبهم و هیجان انگیز. اتفاقاتی که زندگی را از این رو به آن رو می کنند. و رمز موفقیت سینما در همین شبیه بودن به زندگیست و داستان، همه ی چیزیست که یک فیلم می تواند به آن تکیه کند. و اگر نه هر قدر هم رنگ و لعاب به سر و رویش بزنند عاقبت به زمین می خورد.(3)
و اما برای ما که داعیه مسلمانی داریم، ساده انگاریست که گمان کنیم صِرف مسلمان بودنمان و تنفس در فضای توحیدی، تنها باید به دنبال فن قصه گویی برویم. و برویم به دنبال این که "چگونه فیلم نامه بنویسیم"(4) و گمان کنیم محتوای آثار ما بخاطر مسلمان بودنمان بدون اشکال است. قطعا تکنیک دست یافتنی است. اگر قومی در جایی روی این کره خاکی به آن دست یافته اند پس دیگران نیز می توانند. این مرحله ای نیست که بخواهیم همه مشکل فیلمنامه نویسی را در آن حل کنیم.
فیلم نامه نویس خواسته یا ناخواسته خداوندگار دنیاییست که در فیلم نامه اش خلق می کند. او صاحب مطلق حادثه ها و قضا و قدر هاست. صاحب شخصیت ها و اتفاق ها. او جای خدا می نشیند و در دنیایی جبری شخصیت ها و حادثه ها را آن طور می چیند که به مقصود وی برسند. قرآن فلسفه حادثه ها و اتفاق های زندگی بشر را این گونه بیان می کند: "...آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل مىکنید، و او شکستناپذیر و بخشنده است."(5).
انسان در حادثه ها ساخته می شود و عیارش مشخص می گردد. و قطعا در این مسیر او تام الختیار نیست. در جبر مطلق هم نیست؛ او با اختیارش، هویتش را در نسبت با عکس العملی که در قبال آزمون ها و حوادث نشان می دهد بدست می آورد. در فیلمنامه نیز این دو عنصر - یعنی اتفاق ها و شخصیت ها- مدام با هم در کشاکش هستند و برهم تاثیر گذار. گاهی انسان حادثه ساز می شود و گاهی مقهور حادثه. عده ای عرصه های نو می سازند و برخی منتظرند تا عرصه ای نو بوجود آید. سوالی که در این جا پیش می آید این است که آیا مسیر رسیدن به این دو عنصر، تنها تخیل آزاد نویسنده و تجربیات و منویات او از پدیده های اطرافش است؟
زندگی و واقعیت، محل بروز و ظهور آیات الهی و منبع حکمت ها و مثل هاست. ادراک های حاصل ازعالمِ واقع، برای انسان ، منبع تصمیم گیری و حرکت است که گاه موجب هدایت می شود و گاه موجب ظلالت. و فرم-این بیرونی ترین پوسته عالم- دروازه ورود به معناست. خداوند کرارا ذکر می کند که آیات او در آسمان و زمین پراکنده است و از طریق آیات خود در عالم مُلک به خود ارجاع می دهد. بسته به عمق نگاه افراد، این ظاهر زندگی و این آیات، رنگ های متفاوتی پیدا می کند. سطحی نگری گاه به جایی می رسد که خداوند نهیب می زند : آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا را مى دانند و از آخرت غافلند(6)
فیلم هم -این شبیه ترین مدیا به زندگی- به تعبیری همین جایگاه را دارد. فیلم نامه نویس مسلمان باید بداند که شبهی از واقعیت را خلق می کند و اگر به تمامه با سنت های الهی و قوانین حکم فرما بر قضا و قدر الهی آشنا نباشد معلوم نیست که مخاطب را به کدام ناکجا آباد خواهد برد. به همین سبب او ناگزیر است که حکیم باشد. و در تعریف حکیم نیز گفته اند که شبیه به پیامبر است. او نشانه ها را درست فهم می کند و تاویل آنها را درست بر می گرداند. و اگر غیر از این باشد برداشت های او همه شخصی اند و زائیده وهم او و نه حقیقت.
بنابراین فیلمنامه مطلوب، لزوما آنی نیست که در آن حرفی از نماز زده شود یا جنگی باشد و یا یک روحانی در فیلم موعظه ای کند(8). مهمترین امر پیاده کردن درست سنت های الهی است بر اساس آیات و محکمات، نه بر اساس ظن و اوهام و خوشایندهای فیلم نامه نویس. چرا که خواه ناخواه، مخاطب، بصورت آگاهانه و یا ناخود آگاه؛ طی فرایند پیچیده عبرت گیری، در لایه های مختلف دهنش بر اساس این داده های جدید الگو سازی می کند.
با این اوصاف راهی سخت و طولانی، اما دست یافتنی تا مطلوبمان داریم. راهی که ناگزیر از شریعت و تعمق در منابع دینی می گذرد. و مهمتر از آن آنگونه زیست کردن. که از کوزه همان برون تراود که در اوست(9). این چیزیست که دیگر حتی در عطاری های هالیوود هم پیدا نمی شود!
1-در اینجا به مشکلات سیاسی و ساختاری سینما کاری نداریم که این مهم بماند برای اهلش!
2-به جرات می توان گفت که سینما از دو هزار سال تاریخ هنر غرب تغزیه می کند.سینما موجودی اتفاقی که صد سال پیش ناگهان به دنیا آمده باشد نیست
3-این روزها پمپاژ جلوه های تصویری در فیلم های بی محتوا واقعا خسته کننده شده...
4- کتاب مشهور و موفق سید فیلد در زمینه فیلم نامه نویسی
5- سوره ملک.آیه 2
6-سوره روم،آیه 7
8- صحبت از ساختار است که باید درست ایجاد شود و نه درباره محتوا و موضوع فیلم
9-...کل شی یعمل علی شاکله. سوره اسراء، آبه 84
- دوشنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ق.ظ
سید فیلدم اصلا خوب نیست.