دیدآرت

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

  سعی ام اینه که تا جایی که امکانش باشه درباره پروژه هایی که انجام می دیم تو  استودیو سه در چهار توضیحاتی بگذارم. شاید این انتقال تجربه به درد عده ای بخوره

خب درباره کار راه روشن باید بگم که پروژه از این جا شروع شد:

توی یه جلسه با بچه شروع کردیم ایده پردازی که ما دنبال چی هستیم دقیقا؟ 

قبل تر قرار بود که همون کلیپ راه روشن رو کمی کِش بدیم و از چند تا پوستر حرکت کنیم و به پلان تایتل برسیم و برای 20 فروردین آمادش کنیم اما تصمیم بر این شد که از یه کار فرمی خارج بشه و کمی حرف توش زده بشه.

مسئله اساسی برای ما این بود:

انرژی ما در حال تموم شدنه و باید یه جایگزین مناسب براش پیدا کنیم


استودیو سه در چهار

بدست سید مهرداد موسوی عزیز

لینک با کیفیت


قرار داشتم متن های این چنینی رو در لرزه نگار منتشر کنم اما چون دوز فرهنگ این مطلب بالا میزد بد ندیدم همین جا دیده بشه.

چند روز پیش یکی از رفقا حرف قابل تاملی میزد که چرا هر کس که میخواد کار فرهنگی بکنه اول میره سراغ مردم و یقه اونا رو میگیره؟چرا کسی به مسئولین گیر نمیده ؟چرا خیلی از کارایی که به عهده اوناست رو کسی بهشون نمیگه؟ و از این قسم حرفا
با کلیت حرف دوست شفیقم موافق بودم اما به نظرم قضیه شاید کمی پیچیده تر از این حرف ها بود
از طرفی فرهنگ موجودیه که در بین مردم جاری هست و عمده شکل خودش رو اونجا میگیره . مردم اون رو نسل به نسل به هم تحویل میدن و تنظیم اون باید در درون جامعه اتفاق بیافته و از طرفی به قول جناب سعدی "ماهی از سر بگندد نی ز دُم" و یا الناس علی دین ملوکهم.
واقعیت این هست که هر دو وجه این قضیه که در واقع بالا و پایین فرهنگ هست باید مورد توجه قرار بگیره اما ما به چند دلیل، بیشتر به فرهنگ سازی بین مردم علاقه مند هستیم که برخی از اونا عقلانی و درسته و برخی هم بیشتر بخاطر طرز تفکر اشتباهی هست که در ما نهادینه شده
اولین مورد شاید ترس دیده نشدن هست. این که اصولا مسئول حکومتی اونقدر درگیر ساختار های محکم اجرایی و اداری  هست که تا تو به عنوان یه موجود ترسناک و قابل توجه بروز نکنی اون به تو نگاه هم نمیکنه. این دو عامل عموما باید وضعیت فعلی اون مسئول رو به خطر بندازن تا به اون حرف توجه بشه و البته این توجه صرفا یک ماسک برای حفظ وضع فعلی هست و عموما با چند مانور رسانه ای توسط سازوکار مسئول حکومتی میتونه محو بشه.
به همین خاطر مجبور هستیم تا این موضوع رو به یک دغدغه در سطح اجتماع تبدیل کنیم تا مسئولین واکنشی نشون بدهند چرا که مشروعیت رو از مردم میگیرن و در این جا باز هم ما مجبوریم که به جامعه برگردیم
یعنی تا تعامل به لحاظ ریخت متوازن نشه وضع همینه. به همین خاطر ناگزیر به ایجاد سازمان ها و اندیشکده های معتبر هستیم تا روش عمقی تر اتفاق بیافته و به چند رفت و برگشت رسانه ای خلاصه نشه
دومین علت شاید بخاطر اینه که ما مذهبی ها یک جنبه قدسی برای حکومت قائلیم و به همین خاطر با فرض خوب بودن کلیت نظام همواره مردم هدف اصلی ما هستند. در این قسمت اصولا هر نقدی که بخواهد کمی فراتر از دولت ارائه شود محکوم به دیده نشدن هست.
البته در برخورد با دولت که بازوی اجرایی نظام هست عموما فعالیت های فرهنگی ما در دوگانه دولت موافق و مخالف کاملا رنگ می بازه و این بخاطر این هست که شاید ما افق های دور تر رو نمیتونیم درست ببینیم. حرف های اخیر رهبر با دولت فعلی بسیار قابل تامل بود. ایشون فرمودند: من هر روز برای موفقیت این دولت دعا میکنم چرا که موفقیت این دولت یعنی موفقیت نظام. این چیزیه که ما خیلی به اون توجه نمیکنم و در واقع نزدیک به بیست سال از این حرف عقب تریم.
هر چند که بیانات ایشون بالا دستی هست و دولت قانونا باید اونا رو تمکین کنه اما به نظرم اسلوب نقد رهبر در قبال دولت بهترین و اخلاقی ترین شیوه ای هست که ما باید تو کارای خودمون ترجمش کنیم.
در نوع بیان و نقد به دولت چیزی که مشهوده اینه که نقد شونده عموما هیچ وقت دلسوزی ما رو نسبت به خودش نمیبینه و به همین خاطر در گارد دفاعی قرار میگیره و اونوقت دیگه حرف های ما شنیده نمیشه. نمونه اش واکنش های اخیر رئیس جمهور به منتقدین بود.
ما-عموم بچه های حوزه فرهنگ چه گرافیست چه نویسنده پادوی فرهنگی- باید نیت های خودمون رو درست کنیم و واقعا با دلسوزی نقد کنیم و البته حرف محکم و سدید بزنیم و خود سانسوری نکنیم. در این سالها بارها شاهد بودیم که از طرف ما عده ای محکوم به نفاق شدند، عده ای آمریکایی شدند و عده ای هم مرتد. که این ها بخاطر واکنش های صفر و صدی ما به انسان ها و نداشتن صبر هنگام قضاوت درمورد افراد بوده.
به نظرم اگر الکوی رهبر رو  بتونیم توی کارامون -چه در پوستر  و چه در نوشته هامون- رعایت بکنیم کم کم میتونیم به یه ادبیات جدید در نقد حکومتی برسیم. نقدی زیرکانه -اخلاق مدار و با عمق تاثیر بالا


پ ن :در باره بند های آخر باید بگم قطعا عده ای در این نظام اصحاب و سران فتنه بودند و هستند که تکلیف اونها روشنه. امیدوارم بنده محکوم به ضد نظام بودن نشم.
پ ن 2 : مشغله زیاد پست گذاری رو سخت کرده. هیچوقت فکر نمی کردم روزگار همچین کاری باهام بکنه :)