دیدآرت

در میان آتش، نام هایت را بمن آموختی

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۰۲ ب.ظ

کار اولیا خدا به دیوانگی می زند. در داستان آن ها که دقیق می شوی با خودت می گویی هیچ بنی بشری این کار را نمی کند! و از سر محبتی که به اولیا خدا داریم صدایش را در نمی آوریم و می پذیریم و با سکوت از کنار قضیه می گذریم. نوح در وسط خشکی کشتی می سازد و خود را در معرض استهزا کافران قرار می دهد(و شاید در وحله اول باید به آنها حق هم بدهی؛کشتی وسط خشکی؟!) و یا ابراهیم علیه السلام همسر و فرزندش را به بیابانی می برد که تبعیدی ها را برای مرگ به آنجا می فرستند. بیابانی بی آب و زرع. خضر کشتی می شکند و دیوار در خرابه بالا می برد. موسی دست خالی به دل طاغوت می زند. بی ساز و برگ، بی سپاه و عده...

برای ما که اسیر فیزیک این عالم هستیم و از همان اوان تولد با آن انس می گیریم، فهم این مسائل دشوار است. یعنی با دو دو تا چهار تا هایمان جور در نمی آید. برای ما دیدن رشته های نامرئی ملکوت در پس مُلک کاری سخت و بعضا محال است. و کار به جایی می رسد که خدا در جایی  می فرماید: یعلمون ظهرا من الحیوه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون. آنها تنها ظاهرى از زندگى دنیا مى دانند و از آخرت غافلند(1). و این جاست که رسول می آید برای تذکر و زنده کردن یاد آخرت.

از همان ابتدا مسئله درک درست واقعیت اصلی ترین چالش بین پیامبران و مردم بوده است. مسئله، ایمان به چیزی بود که دیدنی نبود. مسئله سر وصل نشدن عالم مُلک به عالم بالا بود. و امروز هم همچنان مسئله همین است. هستند فیزیکدانان و فیلسوفان و هنرمندانی که تمام تلاش خود را می کنند تا اثبات کنند این دنیا(مُلک) به خدا و خالقی نیاز ندارد و خود بسنده است. پیامبران برای مبارزه با این وهم به پا خاسته اند. درباره این دنیایی که هر کسی از ظن خود یارش می شود و تفسیرش می کند. و بر اساس آن تئوری می دهد و تمدن می سازد و عالمی نو بنا می کند.

خدا این عالم را و همه اجزائش را آیه و ارجاعی به خودش معرفی می کند. اما چه می شود که همین دنیای پر از کُد و اشاره، گهواره کفر و شرک انسان می شود. مگر این دانشمندان ملحد اهل تفکر نیستند. پس چرا سر رشته ها را گم می کنند و در نهایت به جای رسیدن به خدا، به هیدروژن می رسند؟ خدا در قرآن دریچه می دهد و می گوید این طور ببین و آن طور نبین. این گونه است و آن گونه نیست. و ما اگر در این مسیر اندکی به خود و این پاره عقلی که داریم اعتماد کنیم بی شک اسیر وهم خودمان از این دنیا می شویم . و این  مشکل حل نمی شود جز با جاری شدن قران در زندگی.سخن آن کس که به ریز و درشت این عالم آگاه است.خالق آن است. در آخرت قرآن از مهجور بودن خود در بین امت شکایت می کند. و این شکایت تناظر دارد با این کج فهمی و سطحی نگری از عالم که در میان عموم مردمان است. 

و اگر هم با قرآن انس بگیری، کم کم می فهمی که انگار چیزی کم است. سر درگم می شوی در آیات و به تعارض می رسی. میان متشبهات گیر می کنی و به محکمات نمی رسی. و این ها را جز اولیا خدا که راسخون در علمش هستند نمی توانند تاویل کنند و به اصل برگردانند(2). برای رسیدن به قران چاره ای جز توسل به ولی خدا نیست. اوست که انسان را به بطن قرآن می برد و گره از متشبهات می گشاید.

دعای همیشگی رسول اکرم(ص) این بود: اللهم ارنی الاشیا کما هی. دعا برای فرار از عالم اوهام و ظن ها و رسیدن به حقیقت اشیاء. و دعای جوش کبیر هم که هدیه ایست در این روزها باز شده ی همین دعاست. باز شده ی لا اله الا الله است. مثل میوه ای که بازش می کنی و تازه درونش را به تو نشان می دهد. این که همه چیز را از او ببینی و عالم را آنچنان پر از او ببینی که دیگر جایی برای "من" نباشد. این که فهم کنی درد اوست و درمان هم او. این که خنداننده و گریاننده اوست. حفظ کننده اوست. این که در تمام زندگیت در آغوش او هستی. چه در خطر ها و چه در راحتی ها.

جوشن کبیر  زره ایست بر تن ما که آماده ورود دوباره به عالم مُلک و تضاهم می شویم. عالمی که کفر و شرک می پروراند اگر درست نبینی و می سوزاندت اگر مراقبت نکنی. و آنان که درست عالم را می بینند و واقعیت را آنگونه که حق است درک می کنند به استقبال رعد و برق ها می روند چرا که به باران زنده کننده بعد از آن ایمان آورده اند(3). با دلی مطمئن به دل آتش می زنند. هر چند که کارشان به دیوانگی بزند.

***

پ ن1 : دیگه چیزی به پایان این رمضان نمونده...رمضانی که دیگه تکرار نمی شه....و ما موندیم با یک مشت عمل که تو تعلیق قبول شدن یا نشدنش پا در هواییم

پ ن2 : فرق است بین واقع بینی و واقع بینی! این متن شاید دردنامه ای برای این فرق بود! این که تا نسبتمان را با این عالم مشخص نکنیم در همه جا لنگ خواهیم زد. از سیاست بگیر تا هنر تا عبودیت تا همه چی

پ ن 3 :اگر غلط املائی در متن بود بگذارید به حساب سندرم املاء!

***

1-روم.7

2- ال عمران.7

3-روم.24



  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۰۲ ب.ظ
  • صادق لطفی زاده

نظرات  (۱)

خرد
-که قید مجانین عشـق می فرمود-
به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه!

متن
عالی بود.
عالی.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی