دیدآرت

بچه که بودم وقتی توی یه جایی حوصله ام سر می رفت و هیج امکانی برای سرگرم شدن نداشتم(مثل مهمونی های الکی آدم بزرگا و ...) ،همون جا که نشسته بودم با خودم می گفتم الان اگر من فلان جای اتاف،مثلا کنار لامپ بودم اتاق رو چطوری می دیدم؟ این اتفاق وقتی که تو ماشین بودم خیلی جذاب تر می شد. یه جورایی انگار داشتم از خودم بصورت آنی فیلمبرداری می کردم!

با این کار دهن آدم با استفاده از داده های تصویری اطراف،سعی می کنه اونا رو تو حالت جدید دوباره کنار هم بجینه. منتها بصورتی که سازمان اصلی اونا رو از بین نره.

یادم هست پروژه آخر درس درک و بیان محیط، طراحی یه شهر بود بر اساس ویژگی های مردمان اونها. یکی از بهترین پروژه ها بود. در طول اون پروژه ،زمان های زیادی در شهر خیالی پیاده روی می کردم و آروم آروم می ساختمش. به مردمانش سر میزدم.به بندرگاه می رفتم و یکی دوبار هم سری به قبرستون زدم. تجربه بی نظیری بود که ماحصلش شد چند صفحه سیاهی برای اخذ نمره!

به نظرم مواقع بی کاری و یا اون اوقتایی که تو مترو یا اتوبوس هستین و واقعا دیگه کاری از دستتون بر نمی آد( و حتی کتاب هم نمیتونین بخونین!!)،این کار رو انجام بدین! 

کلی بهتون خوش می گذره و اتفاقات جدیدی براتون می افته...

  • موافقین ۵ مخالفین ۰
  • پنجشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۴۵ ب.ظ
  • صادق لطفی زاده

نظرات  (۳)

  • بازم یه سوال
  • یکم راجع به اتلیه3x4توضیح میدی.
    پاسخ:
    بنظرم این سوال رو تو سایت خود آتلیه بپرسین بهتر باشه
    اونجا در خدمتم
    بعد این که شما کی هستین دقیقا؟
    3x4studio.ir
  • محمدرضا نقی زاده
  • چه جالب این کارو منم انجام میدادم !!
    پاسخ:
    واقعا چه حالب
    :)
  • عباس قادری
  • سلام
    خوابگرد بیدار شد، سر بزنید...
    راستی، گفتم دلم تنگ شده براتون؟:)
    پاسخ:
    خیلی خوشحال شدم. مدت ها بود سر می زدم و می دیدم خوابی :)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی